جدول جو
جدول جو

معنی هم گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

هم گذاشتن
(فَ لَ کَ دَ)
بستن. بر هم گذاشتن کتاب را یا چشم را. (یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
هم گذاشتن
بستن بر هم نهادن (کتاب دفتر و غیره را)، سروته مطلبی را درز گرفتن موضوی را که مطرح مذاکره است ناگفته نهادن، یا هم گذاشتن چشم. بستن پلکهای چشم، نادیده انگاشتن، اغماض کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جا گذاشتن
تصویر جا گذاشتن
به جا نهادن، قرار دادن، چیزی را در جایی گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گام گذاشتن
تصویر گام گذاشتن
قدم گذاشتن، گام نهادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ زَ)
بر هم نهادن
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
دم کردن. گذاشتن چای و پلو و چلو و جز آن را بر آتش ملایم تا به حد لازم پزد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دم کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از در گذاشتن
تصویر در گذاشتن
عفوکردن بخشودن در گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گذاشتن
تصویر پس گذاشتن
پشت سر گذاشتن بعقب گذاشتن: (همه مسابقه دهندگان را پس گذاشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب گذاشتن
تصویر شب گذاشتن
شب گذرانیدن بیتوته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
زندگانی بسر کردن عمر سپری کردن، عمر گذراندن (گذرانیدن)، صرف عمر کردن زندگانی بسر بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
گام نهادن پا نهادن پیش رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
قدم گذاشتن گام نهادن: درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
فرهنگ لغت هوشیار
متهم کردن رسوا کردن: دختره بی شرم خ... میخواهی لک روی دخترم بگذاری ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهمل گذاشتن
تصویر مهمل گذاشتن
فرو گذاشتن رها کردن بیکار گذاشتن مهمل ماندن بیکارگذاشتن ترک کردن: (فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر کووس محامات نفوس مهمل ماندند)
فرهنگ لغت هوشیار
اسم گذاشتن نام دادن تسمیه، نام خود را بیاد گار نهادن نام خود را باقی گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک گذاشتن
تصویر لک گذاشتن
((~. گُ تَ))
متهم کردن، رسوا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب گذاشتن
تصویر شب گذاشتن
((شَ. گُ تَ))
شب را سر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
Step
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نام گذاشتن
تصویر نام گذاشتن
Name
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
Tread
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
stawiać krok
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
робити крок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
deptać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نام گذاشتن
تصویر نام گذاشتن
называть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
наступати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نام گذاشتن
تصویر نام گذاشتن
nazywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
treten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
einen Schritt machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نام گذاشتن
تصویر نام گذاشتن
nombrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
сделать шаг
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
наступать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نام گذاشتن
تصویر نام گذاشتن
nomear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
dar um passo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نام گذاشتن
تصویر نام گذاشتن
називати
دیکشنری فارسی به اوکراینی